دوست، دوست را کامل می‌کند
همانگونه که یک نیمۀ در، نیمۀ دیگر را 1

زینب خیلی وقت پیش ها یه بار همچین چیزی گفت:این مقدار تفاوت آدما تو توانایی بیان، و نحوه ی بیان انصاف نیست(البته جمله اش این نبود،این به طرز واضحی لحن منه! :> تو ذهن من اینجوری مونده بود).یادمه اون موقع با خودم گفتم خب! این همه چیز دیگه که خیلی بهتر هم هستن بقیه دارن و من ندارم.ترجیح میدادم اونا رو داشته باشم.اما بعدش تو موقعیت هایی بارها با گوشت و خونم(!) حسش کردم :)).این یکی از اون موقعیت ها بود!

دوستی برای من -احتمالا مثل همه- جایگاه خیلی خاصی داره،برای هرکسی که در طول روز باهاش تعامل دارم نمیتونم کلمه ی دوست رو به کار ببرم،اما ارتباطم با تو؟ برای من یکی از بهترین هاست.تمام تو زیباست! در درون و بیرون؛ هرکسی این اقبال رو نداره که متوجه بشه،

  :)) !but the ones who do,will never forget about you 


حرکت به سمت تعالی و احتمالا نرسیدن بهش خصوصیت نوع بشره ، اما با این حال تو چیزی که الان هستی فوق العاده است و ستودنی، و امیدوارم همچنان به حرکت در جهت غنای روحی و شخصیتی ادامه بدی .

و من از شطرنج دو تا تشکر باید بکنم، یکی بخاطر حسی که بهم هدیه میکنه ،یکی هم بخاطر ایجاد اولین مکالمه ی ما. 2


ممنونم،بابت خودت، بابت همه ی چیزی که دیبا رو میسازه!:)

تولدت مبارک.

(به تاریخ بیست دقیقه مونده تا آخرین و اولین روز سال 21 ام!)




1: نادر ابراهیمیِ فوق العاده

2: [من داشتم قبل کلاس آی تی عملی با کامپیوتر جلوم شطرنج بازی میکردم که تو اومدی گفتی:تو به نظر میاد شطرنج دوست داشته باشی». من با حالتی نگاهت کردم که یعنی:وا!خب وقتی دارم بازی میکنم یعنی دوست دارم دیگه!

-آره دوست دارم!

تو به صفحه ی کامپیوتر نگاه کردی و گفتی:

-اِ!! ندیدم داری بازی میکنی!برادر منم شطرنج بازی میکنه.

-بازی میکنه یعنی در چه حد؟!

-در حد خوب،استاد بزرگه.

-!!!!! ااا !!!جدی?!!  اسمش چیه؟.(با امکان اندکی تغییر ناخواسته در جملات!:) ) ]

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها